روزای غم انگیز
نازگل مامان دردونه بابا چقدر تلخ روزهایی که هستی و ما حضورت را در کنارخودمون حس نمیکنیم چ سرده روزهای سیزدهم بهمن و چه سردتر اطاق تو وقتی که تو انجا نیستی عروسک قشنگم چقدر دلتنگ چشمان قشنگت هستیم وقتی تنها یک شیشه بین ما و توفاصله است چقدر احساس میکنیم که فاصله ها زیاده وقتی که تو بیمارستانی و ماخانه چقدر سقف اطاق روی شانه هایمان سنگینی میکنه و لحظه ها کشدار میشه عزیز دلم،دختر قشنگم کاش زودتر زردی شما خوب بشه و باز چراغ خانه و دلمان را روشن کنی ...
نویسنده :
باباحمید
13:45