روزای غم انگیز
نازگل مامان
دردونه بابا
چقدر تلخ روزهایی که هستی و ما حضورت را در کنارخودمون حس نمیکنیم
چ سرده روزهای سیزدهم بهمن و چه سردتر اطاق تو وقتی که تو انجا نیستی
عروسک قشنگم چقدر دلتنگ چشمان قشنگت هستیم
وقتی تنها یک شیشه بین ما و توفاصله است چقدر احساس میکنیم که فاصله ها زیاده
وقتی که تو بیمارستانی و ماخانه چقدر سقف اطاق روی شانه هایمان سنگینی میکنه و لحظه ها کشدار میشه
عزیز دلم،دختر قشنگم کاش زودتر زردی شما خوب بشه و باز چراغ خانه و دلمان را روشن کنی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی